هانا آرنت- 2016
سینما و مدیریت- شماره ی 10
هانا آرنت- 2016
فیلم "هانا آرنت" به نویسندگی و کارگردانی مارگارته فون تروتا، فیلم ساز آلمانی ساخته ی سال 2012 کشورهای آلمان و فرانسه است.
هانا آرنت به پیشنهاد خودش توسط مجله ی نیویورکر به عنوان خبرنگار به اسرائیل اعزام می شود تا جریان دادگاه آشیمن را برای آن مجله گزارش کند. آرنت که یهودی است از اردوگاه نازی ها گریخته و اکنون در آمریکا به استادی دانشگاه و به تدریس فلسفه اشتغال دارد، لیکن گزارش این دادگاه را هنرمندانه به یک تحلیل فلسفی عمیق از چرائی و چگونگی برپا شدن فجایع انسانی تبدیل می کند.
" ابتذال شر" اصطلاحی است که او در این مورد ساخت و در سال 1963 در کتاب "آشیمن در اورشلیم" آن را شرح داد. در توضیح این اصطلاح که در کشف نداشتن "شهامت اندیشیدن" توسط اکثریت مردم عادی است گفته شده است: "انجام کارهای هولناک به روش منظم و سازمان یافته مبتنی بر عادی سازی است. این همان روندی است که طی آن اعمال زشت، تحقیرآمیز، جنایت بار و غیرقابل بیان به یک کار عادی تبدیل می شوند و تحت عنوان جوری که چیزها هستند تعبیر می شوند. " (ادوارد هرمن به نقل از فضای مجازی) .
در واقع کسانی که آلت شرّ می شوند افرادی مبتذل و همرنگان جماعت اند که هر ایده ی رایج و مد روز که ثروت و قدرت هم داشته باشد را بدون اندیشه می پذیرند تا انگشت نمای دیگران نشوند. افرادی که به بلوغ فکری نمی رسند و استقلال رأی ندارند و فقط دستور را اجرا می کنند و شیفته ی " کیش شخصیت" می شوند جز از ابتذال سر در نمی آورند.
رابطه ی تفکر آرنت و سازمان و مدیریت، بسیار روشن است. سلسله مراتب سازمانی، فرهنگ سازمانی، و تعصب سازمانی به جای تعصب حرفه ای، ابتذال شر را در میان سازمان ها، به ویژه از نوع بزرگ آن یعنی کورپوریشن های فاسد جهان سرمایه داری کازینوئی، رایج و عادی سازی می کند. و دانش مدیریت عمدتاً آمریکائی هارواردی هم دائم در بوغ تبلیغات خود از آن حمایت می کند و بر پلشتی های آن ماله می کشد.
برای آشنا شدن با موضوع فیلم، در این جا کافیست به نقل قول هائی برگزیده از متن فیلم توجه فرمائید:
همسر- ولی مجازات فقط می تواند یک نمایش ظاهری از عدالت باشد.
هانا- هیچ مجازات واقعی برای کرده های جنایتکاران وجود ندارد.
همسر- به همین دلیل، شجاعانه تر این است که بگذارند زنده بماند.
آرنت معتقد است آشیمن یک انسان بسیار معمولی بوده؛ مثل میلیون ها انسان دیگری که روی کره ی خاکی می زیند. فقط او خودش را خدمتگزار مطیع آلمان می دانسته که باید از فرامین رهبر اطاعت کند: "وفاداری من افتخار من است." فرامین رهبر برای او حکم قانون را داشته، او از بابت جرائم خودش احساس گناه نمی کرده، زیرا رفتارش مطابق قانون بوده. در راه انجام چنین وظیفه ای، خوب بودن تنها یک وسوسه محسوب می شده که باید در برابرش مقاومت می کرده.
هایدگر- اندیشه دانش به بار نمی آورد همچنان که علوم تجربی، اندیشه حکمت عملی قابل استفاده فراهم نمی کند، اندیشه معماهای عالم هستی را حل نمی کند. اندیشه حدی از قدرت عمل را عاید ما نمی کند. ما زندگانی می کنیم به این دلیل که زنده هستیم و می اندیشیم برای این که موجوداتی اندیشنده هستیم.
آرنت- ما به این تصور عادت کرده ایم که عقل و شعور دو قطب مخالف هم هستند؛ ایده ی تفکر پرشور که اندیشیدن و زنده بودن را یکجا جمع کند، برای من خیلی تکان دهنده است.
این ناتوانی در اندیشیدن این امکان را برای انسان های معمولی به وجود می آورد که اعمال شیطان را در ابعاد غول آسا مرتکب شوند طوری که شبیه آن هرگز دیده نشده باشد. این حقیقت است. من این پرسش ها را در یک روش فلسفی مورد ملاحظه قرار دادم و اکنون اعلام می کنم که جریان اندیشه با علم و دانش یکی نیست بلکه توانائی تشخیص درست از غلط و زشت از زیباست و من امیدوارم اندیشه به مردم قدرت این را بدهد تا از بروز فاجعه در لحظات حسّاس جلوگیری کنند.
سهراب خلیلی شورینی
تمامی حقوق وب سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب مدیریت می باشد